كوثر عزيز خاله اينا

٧شهریور نهمین سالگردازدواج خاله نهال و عمورضاهست اما امسال باسالهای گذشته فرق میکنه یک فرشته کوچولو زندگیشون شیرین تر از قبل کرده خاله وعموی عزیزم مبارک ...

کوثر خانم کلمه دردر زوده زود یادگرفتن و هروقت حوصلش سر می رفت بابارضا میاوردش خونه ما  عمه محبوب ازمون دعوت کردن ما وکوثر مامان باباش و ٢تامادربزرگمون که باهم بریم مسافرت چادگان اول خاله نهال راضی نبود می گفت کوثر اذیت میشه ولی راضیش کردیم ٢١تیر بود دقیقا کوثر گلم ٩ماه شده بود که شیراز ترک کردیم وکوثر هم بعضی وقت ها می امد توی ماشین ما تو چادگان خیلی خوش گذشت کوثر کوچولو همراه بابا رضاسوار اسب شد و قلعه بادی کودکان رفت  ٣روز بعد از عمه محبوب اینا جدا شدیمو رفتیم همدان از جاهای دیدنی همدان  باباطاهر رفتیم راستی سوار تله کابین هم شدیم کوثر که عاشق دردر هست اصلا گریه نمیکرد یک روز هم رفتیم غار علی صدر با وجود ای...

کوثر گلم تو تقریبا ٨ ماه بودی که امام رضا دعوتت کرد یک روز عصر مامان نهال زنگ زد گفت بابا رضا که از اداره امده گفته نهال میای فردا صبح حرکت کنیم بریم مشهد منم قبول کردم  وقتی نهالی زنگ زد این خبر گفت ماحسابی تعجب کردیم  منم وقتی فهمیدم واقعا جدی می گن امدم دنبال تو اوردمت پیش خودمون که حداقل چند ساعتی کنارمون باشی خاله نگران بود که خدای نکرده کوثر کوچولو مریض بشه اخه تو خرداد ماه بود هوا هم گرم این چند روزه دلمون خیلی برات تنگ شد تند تند زنگ می زدیم می گفتیم کوثر خوبه ؟ خاله نهال گفت اره به کوثرخیلی خوش می گذره و برای امام رضا سر سری می کنه   اینم عکس نازت قربون اون خندت ...

كوثر عزيزم تو روز به روز بزرگتر مي شي و ما هم دوست داريم هرروز تورا ببينيم خيلي زود دلمون برات تنگ مي شه تو هم ديگه مارا مي شناسي وحسابي دوستمون داري  وقتي كه ميام خونتون بهت سلام مي كنم لبخند رولبات ميشينه كه ادم ديونه مي كنه  تواين عكس 5 ماه هستي     اخ قربون اون گلسرت عزيزم       ...

كوثر عزيزم  روز حضرت علي اصغر  خاله تورا سقا كرده من مامانم مريم  همراه  شما به شاهچراغ رفتيم     ...

كوثر عزيزم  وقتي خيلي كوچولو بودي  همش خواب بودي   ولي بازم ما پيشت  ميومديم حتي  زماني كه تو خواب بودي بازم ما نگات مي كرديم و سير نمي شديم   من همش ميگفتم خوش به حالت كوثر بگير بخواب كه نه امتحاني داري نه چيزي    وقتي از خواب بيدار مي شدي گريه مي كردي     كوثر كوچولو تو اين عكس 52 روز بود كه به دنيا امده بودي و عمورضا عكس گرفت    ...

كوثر  عزيزم  با به دنيا امدنت  برنامه  زندگي ما  عوض شد  مصطفي  هر روز از مدرسه  برميگشت پيش تو ميومد ازت عكس ميگرفت مريم ازت غافل نبود مامانم كه ديگه هيچي مخصوصا روزهايي كه قرار بود بري حمام بابامم مي گفت از كوثر چه خبر   اينم عكس نوزاديت كه مصطفي گرفته   ...

سلام  اين وبلاگ براي  كوثر كوچولو  كه هم دختر خالمه  و هم دختر عموم  هست  درست كردم تا  انشااله  وقتي خودش بزرگ شد تكميلش كنه كوثر كوچولو پارسال اين موقعه ها تو دل مامانش بود و ما همش لحظه شماري مي كرديم تا به دنيا بياد خانم طلا 21 مهر 89 به دنيا امدن  همه ما خيلي خوشحال  بوديم مامانم كه براي بار اول خاله  شده بود     شب اول پيش خواهر زاده كوچولوش توي بيمارستان ماند تا مراقبشون باشه         اينم اولين  عكس  عمورضا گرفته و براي ما بلوتوث كرد ...