كوثركوثر، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

كوثر عزيز خاله اينا

پیتزا

کوثر عزیزم این روز ها سر مامان و بابا خیلی شلوغه .به روزای اسباب کشی شما نزدیک میشیم .ما هم خوشحال هستیم هم ناراحت .خوشحال هستیم به خاطر خرید اپارتمان و خونه نو ناراحت از اینکه یک خورده از هم دور میشیم. 14و 15 خرداد عمو حسین به زیارت امام رضا رفتند.عمو حسین وقتی ازت پرسید که سوغاتی برات چی بیارم تو با لحن بچه گونت گفتی :لاک سبز. امروز تو مهمون ماهستی مامان و بابا مشغول جمع اوری وسایل .راستی به خاله ژاله سفارش پیتزا دادی همش میگفتی پیتزا کی اماده میشه. من خیلی پیتزا دوست دارم خاله ژاله یک پیتزا خوشمزه درست کرد.   ...
15 خرداد 1392

گردش و تفریح

یک شب که عمو حسین شب کار بودن ما(من،مریم ، حسن)خیلی حوصلمون سر رفته بود زنگ زدیم به شما که یک سری بریم گردش. شام رفتیم فست فود اکسیژن .توخیلی بچه خوبی بودی جایزه خوش اخلاقی بردیمت پارک اما وقتی بهت گفتیم که بریم خونه گریه کردی میگفتی :تروخدا نریم اخر با چشمان گریان پار ترک کردیم ولی به جاششب با مامان خونه ما موندی . عاشق فیگورت هستم.   ...
10 ارديبهشت 1392

مروارید و کالسکه

با وجود این که ماه اردیبهشت فرا رسیده وماه اردی بهشت شیراز هم معروف هست  اما هوا هنوز یک کوچولو سرده و عصر ها باد میاد به خاطر همین هنوز کوچولو ها با لباس های گرم خداحافظی نکردند. کوثر دیروز عصر مروارید(عروسک نی نی خواب) اورد خانه ما .همش حواسش  به مروارید بود و مثل یک مادر از مراقبت می کرد اول گفت بالش می خوام بعد گفت سردش هس پتو می خوام براش .وقتی که مروارید خوابید همش می گفت :هیس خوابه ،یا می گفت اخه ی بچم بد خواب شد اینم چند تا عکس ناز: قربون خندیدنت ادامه عکس ها: چه کیف قشنگی                 ...
9 ارديبهشت 1392

عروسی آی عروسی

دیشب عروسی اقا مهدی بود. کوثر طلا دختر عموی کوچولو اقا داماد هستند. اون شب بر عکس همه ی مهمونی ها همش دوست داشتی بری پیش باباتی و حسن خلاصه اینکه خیلی کم پیش ما بودی منم چند تا عکس ازت گرفتم از مامانش جدا نمی شدی که بریم جایگاه عروس و داماد ازت چند تا عکس ناز بگیرم .     چه لاک قشنگی داری     ...
30 فروردين 1392

شهادت حضرت زهرا وزیارت شاهچراغ

روز شهادت حضرت زهرا دلمون خیلی گرفته بود و پر می کشید به اسمان مشهد    شب برای اینکه یک خورده از دلتنگیمون کم بشه رفتیم شاهچراغ   وای که تو چه قدر ناز چادر سر می کنی هرکی .انشالله دوباره باهم بریم مشهد الرضا   با وجود اینکه عکس برداری ممنوع هست ولی دلم نیومد پای ضریح ازت عکس نگیرم   تو حیاط شاهچراغ خیلی تند راه میرفتی حواست هم به چادرت بود که نیوفته     ...
20 فروردين 1392

عید دیدنی خونه خاله و عمو

این عکس های قشنگ روزی که با مامان وبابا امدی عید دیدنی از گرفت تقریبا هرروز یک سر بهمون میزد ولی خوب امروز یک خرده رسمی تر   دختر به این خوبی کی دیده   ...
8 فروردين 1392

کوثر و عروسک ها

مامان نهال واسه عید اتاق کوثر تمیز کرد بابا رضا همه ی  عروسک ها رو گذاشتن رو سر کمد که طرح خیلی قشنگی هم شد.وقتی ما رفتیم خونشون کوثر یکی یکی دستمون می گرفت می برد توی اتاق عروسک هاش و کمدش که مرتب شده بود نشونمون می داد.تازه عروسک ها برامون معرفی هم می کرد که مثلا این بره ناقلا هست یا این مورچه هست و................. اینم چند تا عکس قشنگ:   چقدر عروسک های قشنگی داری        این عروسک کیتی سوغاتی حسن از شلمچه هست.یک دونه دیگه هم کیتی داری که باباتی برات خریده         چه کیف نازی خاله بهت داده ...
25 اسفند 1391

خونه تکونی

کوثر عزیزم کم کم سال 1391 داره تموم میشه و همه خودشون برای بهار امده می کنند.   تو هم این روزها خیلی کمک مامانش(مامان نهال ) میکنی . هروز براش کمد و کشو لباساتو میریزی کف اتاق مامان مرتب می ذاره سرجاش ولی فرداش دوباره اتاق م یریزی بهم .تقریبا 4یا 5 باری کمد و مرتب شده .       افرین به این فعالیت   ماشالله به وسایل های تو .تازه کلی از لباس ها مامان داخل چمدون گذاشته ...
5 اسفند 1391