سفر به یزد وشرکت در عروسی 2
ما از ارایشگاه آمدیم زود حاضر شدیم رفتیم تالار . جشن خیلی خوبی بود. مخصوصا بار اولی بود که عروسی
یزدی ها دیدیم .البته کوثر خوابش میومد حدود یک
ساعتی خوابید همش منتظر بودم از خواب بیداربشه تا ازش عکس بگیرم که عکس های خیلی قشنگی
شده :
این دومین عروسی بود که شرکت کردی عزیزم .
عکس ازت زیاد گرفتم اما چون تکون می خوردی عکس ها خراب می شد.
عزیزم می دونم اذیت شدی .....
همش دوست داشتی روی مبل عروس و داماد بشینی انشالله روزی خودت گلم
اخر شب که می خواستیم دنبال کاروان عروس وداماد بریم کوثر همش تو ماشین می گفت:عمو
بلو _عمو برو)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی